در پاسخ صلاح الدین سعیدی
داکتر خاکستر داکتر خاکستر

این سعید افعانی ، که دست به تعزیر برده  و برای آن " فرید روزگار " ظاهرا سپر افراشته ، کاری بکند که ، به هویت دینی خود ملتزم بماند و بگذرد از این کلاه کج گذاشتن و ادای قلندری اختیار کردن و جگر از دکهء قصاب خریدن  و دعوی عشق کردن (۱)  و چرا ؟

التزام به ذکر چند نکته را برای این "  ناقد رازدان خبیر " ناگزیرم ،ورنه من دیرست برآن غایله " طهر الله و رمسه " خوانده بودم  و اما :

الف :جگرم داکتر سعیدی ! این داکتر اکرم عثمان بود که در پاسخ نبشته " بازی ظریف اپراتیفی در تهران " بیست و یک دشنام نثار من کردو نه من ، که از " که و مه "واژه " به " نشنیدم و نشنیدند .و از سر حجب ، بی ذکر یک واژه زشت در پاسخ آن " فرید روزگار " پرداختم و  ره خاموشی گرفتم و رفتم . ورنه پاسخ برابر نهاد آن ، دشوار نبود .

ب:جگرم داکتر سعیدی ! این داکتر اکرم عثمان بود که  اول بار ،پس از نقد آن نظامی فرهیخته بر کتاب "کوچه ما"  چهل و هفت بار در دو نبشته  ،زبان به دشنام و پلشتی و پتیارگی آن نظامی واصف وطن آلود و نه جنرال عظیمی .من اگر جای تو بودم به آن " معبود " مینوشتم ، نباید به دشنام مپرداختی تا به دشنامت نبرداخته بودند .دنیا چنین است جگر جان !

پ :جگرم داکتر سعیدی ! تمنا داشتم،نخست کتاب" کوچه ما "را میخواندی و بعد نقد جناب عظیمی را و بعد تر دو پاسخ  داکتر عثمان را  و بعد آن " مقالت تعزیر "را می نگاشتی و چرا ؟ برای آنکه در رومان بلند " کوچهء ما "  وزیران دولت آنزمانی و از جمله ، عالم فرزانه ای بسان " دوکتور سعید افغانی وزیر امور شوون اسلامی دولت ببرک کارمل"  پدر جناب خود شما به کرات به عنوان " عالمان مزد بگیر دولت و ملا های دولتی معیشت ستان " نام برده شده است و بعد دست می تاباندید و جبین می افروختید و با انشا آن نامه ای جلیل ، نیزک و کمان بر دست ،بر فزونی این عایله اهتمام میکردید و دگران را دعوت به توبه نصوح .

ت: نثر " لا جواب "  و فاخر و گسترده معنای دوکتور سعید در ان تعزیر نامه ، نه در بلند زنی و رتب افزایی آن داکتر نیکو  صدا  ،که در کم زنی و رتب زدایی  آن " فرید دوران "  اقامه و شهود میکند و بی گمان که بر جبین گشاد داکتر نیکو صدا ، ازآن انشا و تقریر مثال زدنی ،عرق سرد می نشاند . 

ث : سراسیمه گی نبشتاری داکتر اکرم  عثمان در پاسخ به جناب جنرال عظیمی و من ،نه دعوت به مشارکت دیگران است در آن تاملات و نه هم سنجش بایسته از آنچه که جنرال عظیمی نگاشت من نگاشتم و دیگران نگاشتند . با زبان زشت بر منبر گشتن و ادعای احاطه و هماورد طلبی،بار بیش از توان را بر دوش این داکتر نیکو صدا ،گذاشته است .بار پاسخ گویی به پرسش های بیشماری ،که گذشته و حال او را به چالش گرفته است و در این میانه داکتر سعیدی را نه جناب عظیمی "سیال" خویش می پندارد  و نه هم با آن شیوه نبشتاری  ،داکتر نیکو صدا " شریک خویش " .

جگرم داکتر سعیدی !  آخر ترا چکار که منع شرابخواره کنی ؟  من وتو را ،با این گزافه گویی  و سیالی و شریکی چکار ؟

ج :همان بهتر که این سعید افعانی ، برود درپی تاملات دینی و کاری بکندتا نشانی هر چند اندک ازآن پدر فرزانه و دولتمرد کاردان ، مرحوم داکتر سعید افعانی وزیر شوون اسلامی حکومت ببرک کارمل  و عضو شورای انقلابی ،چیزی نمایه کند. همانی که به کرات ، در کتاب " کوچه ما " به طعن و لعن آمیخته با سرزنش ،تکفیر  میگردد .

نمی دانم  این داکتر صلاح الدین سعیدی ، با این زبان الکن و فرصت جویی نام جویانه ، کجا و کی فرصت اعلام و حضور در صحنه را درخواهد یابید ؟  این نویسنده بی مثال دوران که همه ای کار و بار به یکسو فگنده و در پی تعزیر  و عیبت دیگران چشم گردانده  و همسو با آن دشنام پران به جد فرزانه او ، همراه  گشته است و از "مبرمیات"  مینویسد ، در قسط و عدالت آن سه " مانفیست نصوص " داکتر نیکو صدا ، چگونه اهتمام میکند و  آنهمه تصلیل و سخافت و حریت زدایی را چگونه تفسیر  ؟

من نمی دانم . کیوان گردان یگانه میداند .

یاداشت :

ـ اشاره به مصراعی از حافظ و نیز بیدل (۱)

مرحوم داکتر سعید افغانی ،از درس خواند های فرهیختهء دانشگاه الازهر ،در سمت های ریس عالی تمیز (۱۳۵۷) ریس شورای عالی علما (۱۳۶۲)  وزیر شوون اسلامی (۱۳۶۳) و همزمان معاون جبهه ملی پدر وطن و عضو شورای انقلابی وظیفه اجرا میکرد .

داکتر صلاح الدین نگاشته است: توبهء صادقانه ای که محترم داکتر اکرم توصیه کرده است ،بهترین راه و انسانی ترین روش است .باید به اندیشید و خود را قاضی ساخت .

و اما داکتر صلاح الدین برای داکتر نیکو صدا نه نگاشنت :به عنوان عالم فرزانه ، دشنام زایی نکند و گذشته را در انکار نگردد .

azimiwassi@yahoo.de

Hamburg


February 1st, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها